دین جامعه انسان علم ثروت

آدرس آی پی:
سیستم عامل:
نسخه: بیت
اندازه تصویر:

دین جامعه انسان علم ثروت

دین همیشه در صحنه هست، فقط باید دید

صفحه خانگی اضافه به علاقمندی ها نقشه سایت
تبلیغات
تبلیغات

تبلیغات

تبلیغات

درباره ما

به وبلاگ من خوش آمدید

تصویر روز


 

امکانات دیگر

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 124
بازدید کل : 1038
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


 

تقویم

تبلیغات

دیکشنری آنلاین



معرفی سایت به دوستان

 
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:


Powered by ParsTools

لینک دوستان

لیست سایت های علمی
دانلود کتب شیخ احمد دیدات
دانلود کتاب در باب عرفان
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دین و جامعه روز و آدرس sociareligion.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





بانک عکس و گرافیک
طراحی وب
قالب وبلاگ
پارس تولز
قالب بلاگفا

نویسندگان

خوش آمدید
تبلیغات
موضوع: <-PostCategory-> | نویسنده: سلمان

بدن‌ انسان‌ براي‌ مقابله‌ با ميكرب‌هاي‌ بيماري‌ زا و سموم‌ پادزهرهاي‌ مخصوصي‌ توليدمي‌كند كه‌ مخصوص‌ آن‌ ميكروب‌ يا آن‌ سم‌ است‌. حتي‌ اگر يك‌ تجزيه‌ دقيق‌ شيمياي‌ بعمل‌آوريم‌ خواهيم‌ ديد كه‌ تركيب‌ شيميايي‌ بدن‌ يك‌ شخص‌ از شخص‌ ديگر متفاوت‌ است‌ اين‌ كاربدست‌ چه‌ كسي‌ انجام‌ گرفته‌؟ مسلما اين‌ كار خود آدمي‌ نيست‌ اما قلب‌، اين‌ عضو در تمام‌مدت‌ زندگي‌ حركت‌ موزون‌ و منظم‌ خود را ادامه‌ مي‌دهد و تغذيه‌ اعضاي‌ بدن‌ را توسط‌ خون‌تأمين‌ مي‌كند و اگر اعصاب‌ آنرا قطع‌ كنند بازهم‌ ضربان‌هاي‌ خود را ادامه‌ مي‌دهد. معني‌ اين‌اعجاز طبيعي‌ چيست‌ و چگونه‌ مي‌توان‌ اين‌ معني‌ را تفسير كرد؟ عجايب‌ خلقت‌ در بدن‌انساني‌ و كارهايي‌ كه‌ در آن‌ انجام‌ مي‌يابد با معماي‌ زندگي‌ يعني‌ روح‌ ارتباط‌ نزديك‌ دارند.دانشمندان‌ و فلاسفه‌ خيلي‌ كوشيده‌اند تا اين‌ معما را حل‌ كنند ولي‌ هنوز موفق‌ نشده‌اند.

خيلي‌ از خواص‌ فيزيكي‌ و فعل‌ و انفعالات‌ شيميايي‌ پرتوپلاسم‌ زنده‌ را ما مي‌دانيم‌ و باوجود اطلاع‌ از اين‌ فعل‌ و انفعالات‌ پيچ‌ در پيچ‌ تعريف‌ درستي‌ از پرتوپلاسم‌ نمي‌توانيم‌بدهيم‌.

در علوم‌ يك‌ فرضيه‌ وجود دارد كه‌ آنرا فرضيه‌ نيروي‌ حيات‌ مي‌نامند طبق‌ اين‌ فرضيه‌ درموازات‌ نيروي‌ مادي‌ نيروي‌ ديگري‌ موجود است‌ بنام‌ نيروي‌ حيات‌ اين‌ نيرو در بدن‌ حيوانات‌و نباتات‌ باعث‌ انجام‌ فعل‌ و انفعالاتي‌ مي‌شود كه‌ بدون‌ مداخله‌ آن‌ وقوع‌ آنها امكان‌ ندارد ؛ وطبيعي‌ است‌ كه‌ اين‌ نيرو در بدن‌ اجسام‌ زنده‌ بايد عمل‌ بكند.

اولا اين‌ فرضيه‌ را اغلب‌ دانشمندان‌ قبول‌ ندارند و در ثاني‌ وجود يك‌ نيرو بنام‌ نيروي‌ حيات‌مسأله‌ را حل‌ نمي‌كند چون‌ اگر ما وجود نيروي‌ حيات‌ را قبول‌ كنيم‌ باز نمي‌توانيم‌ معني‌ روح‌ رابفهميم‌ و علت‌ حوادثي‌ را كه‌ روي‌ نقشه‌ منظم‌ و حكمت‌ عاليه‌ در بدن‌ انسان‌ يا حيوان‌ برزومي‌كند كشف‌ كنيم‌. چه‌ نيروئي‌ باعث‌ مي‌شود كه‌ يك‌ سلول‌ كوچك‌ در رحم‌ مادر نمو كرده‌جنين‌ شود و بعد حيواني‌ بزرگ‌ با نسج‌ها و اعضاي‌ گوناگون‌ بوجود بيايد. ما نبايد هر چيزي‌كه‌ كيفيت‌ وقوع‌ آنرا نمي‌دانيم‌ مثل‌ بشر اوليه‌ بخدا نسبت‌ دهيم‌ مثلا بگوئيم‌ رعد و برق‌ نتيجه‌خشم‌ خداوندان‌ است‌ بلكه‌ بايد با ملاحظه‌ نظم‌ و ترتيب‌ و حكميت‌ بالغه‌ و مشيت‌ عاليه‌اي‌ كه‌در طرح‌ جهان‌ وجود دارد به‌ نظم‌ جهان‌ پي‌ ببريم‌.

حال‌ قسمت‌ ديگر عالم‌ يعني‌ كيفيت‌ پيدايش‌ آن‌ توجه‌ مي‌كنيم‌ در اين‌ توجه‌ ما شواهد زيادديگري‌ را از وجود يك‌ نيروي‌ خلاقه‌ كه‌ ما فوق‌ اين‌ جهان‌ است‌ ملاحظه‌ خواهيم‌ كرد.

سابقا چنين‌ تصور مي‌شد كه‌ اولين‌ ماده‌ جامد از فعل‌ و انفعال‌ گازهاي‌ گرم‌ پيچان‌ بوجودآمده‌ بدين‌ طرز كه‌ نخست‌ گازهاي‌ مزبور به‌ حجم‌ بزرگي‌ انبساط‌ يافته‌ سپس‌ بصورت‌پراكنده‌اي‌ در آمده‌ و صفوف‌ منظم‌ اجراي‌ سماوي‌ را تشكيل‌ داده‌اند، و از آن‌ پس‌ حيات‌ نيز به‌همين‌ ترتيب‌ پيدا شده‌ است‌.

ولي‌ از زمان‌ پاستور به‌ بعد اين‌ اصل‌ مسلم‌ علمي‌ بوجود آمد كه‌ هيچ‌ جسم‌ زنده‌ خود به‌ خودو يا از جسم‌ بيجان‌ بوجود نمي‌آيد، پس‌ ما مي‌بينيم‌ كه‌ ما بين‌ فرضيه‌ پيشين‌ و كشف‌ پاستورتناقض‌ كامل‌ وجود دارد. بعلاوه‌ آزمايشگاههاي‌ مجهز ما با وجود اينكه‌ توانسته‌اند چنيدين‌تركيب‌ از پرتوپلاسم‌ بدست‌ آورند به‌ ساختن‌ جسم‌ زنده‌ موفق‌ نشده‌اند. اگر ما احتمال‌ اجتماع‌اوضاع‌ و احوال‌ و وسائل‌ كه‌ مي‌تواند در صورت‌ وقوع‌ جسم‌ زنده‌اي‌ را توليد كند حساب‌ كنيم‌خواهيم‌ ديد كه‌ مقدار اين‌ احتمال‌ از صفر تجاز نمي‌كند اگر بر فرض‌ محال‌ ما موفق‌ به‌ ساختن‌يك‌ جسم‌ زنده‌ بشويم‌ باز مبدأ نيروي‌ برق‌، حرارت‌ و عوامل‌ شيميايي‌ كه‌ ما از آنها براي‌ توليدجسم‌ زنده‌ استفاده‌ كرده‌ايم‌ براي‌ ما مجهول‌ خواهد ماند و ما نخواهيم‌ دانست‌ اين‌ نيروها به‌چه‌ طريق‌ باعث‌ حس‌ و حركت‌ اين‌ موجود جديد است‌ همچنان‌

كه‌ طرز عمل‌ اين‌ نيروها را در بدن‌ انسان‌ و حيوان‌ نمي‌دانيم‌.

اگر خلقت‌ را با فرضيه‌اي‌ كه‌ گذشت‌ قبول‌ كنيم‌ با اشكالات‌ ديگر مواجه‌ خواهيم‌ شد، مثلااگر زندگي‌ از يك‌ سلول‌ ساده‌ كه‌ از پرتوپلاسم‌ تشكيل‌ يافته‌ بوجود مي‌آيد پس‌ نيروي‌ خاصي‌لازم‌ است‌ كه‌ از يك‌ ماده‌ ساده‌ اين‌ همه‌ تركيبات‌ مختلف‌ و اندامهاي‌ زنده‌ موجودات‌ كره‌ ارض‌بوجود آمده‌ باشند ولي‌ با تجربه‌هاي‌ مكرر ثابت‌ شده‌ كه‌ با نيروهاي‌ فيزيكي‌ و شيميايي‌ كه‌ علم‌در اختيار دارد نمي‌توان‌ از يك‌ ماده‌ پرتوپلاسمي‌ حيواني‌ بوجود آورد و آنچه‌ ما از طرز عمل‌عوامل‌ فيزيكي‌ و شيميايي‌ در توليد حيوانات‌ مي‌دانيم‌ براي‌ بوجود آوردن‌ يك‌ جسم‌ زنده‌كافي‌ نيست‌.

قانون‌ تناسل‌ «ژنتيك‌» نشان‌ مي‌دهد كه‌ در توالد و تناسل‌ تغييرات‌ بزرگ‌ انجام‌ نمي‌يابد وثابت‌ شده‌ كه‌ اين‌ تغييرات‌ هرگز تابع‌ شكل‌ و ساختمان‌ حيوان‌ نيست‌ همچنين‌ قانون‌ بقاي‌اصلح‌ نشان‌ داده‌ كه‌ بعضي‌ از تغييرات‌ هميشگي‌ و ثابت‌ مي‌شوند ولي‌ هيچ‌ يك‌ از اين‌ دونمي‌تواند چگونگي‌ وجود اين‌ همه‌ انواع‌ مختلف‌ را بيان‌ كند و از طرفي‌ قانون‌ آنتروپي‌مي‌گويد كه‌ نيروي‌ قابل‌ استفاده‌ هر جسم‌ هر روز كمتر مي‌شود پس‌ چطور يك‌ تكه‌ كوچك‌ ازماده‌ پرتوپلاسمي‌ مي‌تواند يك‌ جانور بزرگي‌ بوجود آورد. بدين‌ طريق‌ ما بين‌ قانون‌ طبيعي‌آنتروپي‌ و نمو سلول‌ تضاد وجود دارد.

مسلما در وضع‌ فعلي‌ علوم‌ هيچكس‌ نمي‌تواند كيفيت‌ خلقت‌ را دريابد و يا بيان‌ كند ؛ ولي‌مشاهدات‌ علمي‌ و تجربه‌هاي‌ آزمايشگاهي‌ دلايلي‌ به‌ دست‌ ما مي‌دهد كه‌ احتمال‌ خلقت‌حيوان‌ را از ماده‌ و نيروهاي‌ مادي‌ غير قابل‌ قبول‌ مي‌نمايد و بايد قائل‌ شد كه‌ در ايجاد اجسام‌زنده‌ نيروئي‌ ماوراي‌ نيروي‌ مادي‌ دست‌ داشته‌ است‌.

آلبرت‌ اينشتين‌ كه‌ وجود يك‌ قدرت‌ خالقه‌ را قبول‌ داشت‌ آنرا چنين‌ تعريف‌ مي‌كند «در عالم‌مجهول‌، نيروي‌ عاقل‌ و قادري‌ وجود دارد كه‌ جهان‌ گواه‌ وجود است‌» چنان‌ كه‌ در اول‌ مقاله‌متذكر شدم‌ من‌ اسم‌ اين‌ نيرو را خدا گذاشته‌ام‌ من‌ در اين‌ دنيا ماده‌ و نيروي‌ ازلي‌ نمي‌بينم‌ وآفرينش‌ جهان‌ را نتيجه‌ تصادف‌ نمي‌دانم‌ و به‌ نظر من‌ در آفرينش‌ جهان‌ هيچ‌ عامل‌ مجهول‌حتي‌ مرموز وجود ندارد.

من‌ در آفرينش‌ جهان‌ مشيت‌ پروردگار قادر متعال‌ را مي‌بينيم‌ و بس‌ و عقيده‌ من‌ شايد غيرمنطقي‌ نباشد آيا بشري‌ كه‌ هوش‌ و استعدادش‌ محدود است‌ مي‌تواند بگويد كه‌ فلان‌ موضوع‌با عقل‌ و حق‌ وفق‌ مي‌دهد و فلان‌ موضوع‌ ديگر نمي‌دهد؟ در هر صورت‌ من‌ عقيده‌ خود راابراز نمودم‌ و هميشه‌ در اين‌ عقيده‌ ثابت‌ خواهم‌ بود .

خلق‌ العالم‌

انشأ الخلق‌ انشاء و ابتداؤء، بلا رويه‌ اجالها، و لا تجربة‌ استفادها، و لا حركة‌ احدثها، و لاهمامة‌ نفس‌ اضطرب‌ فيها. احال‌ الأشياء لأوقاتها، و لأم‌ بين‌ مختلفاتها، و غرز غرائزها، و ألزمهاأشباحها، عالما بها قبل‌ ابتدائها، محيطا بحدودها و انتهائها، عارفا بقرائنها و أحنائها (أجنائها).ثم‌ أنشأ سبحانه‌ ـ فتق‌ الأجراء، و شق‌ الأرجاء و سكائك‌ الهواء، و الززع‌ القاصفه‌ فأمرها برده‌، وسلطها علي‌ شده‌، و قرنها ألي‌ حده‌، الهوا من‌ تحتها فتيق‌، و الماء من‌ فوقها دفيق‌، ثم‌ أنشأه‌سبحانه‌ ريحا اعتقم‌ مهبها، و أدام‌ مربها، و اعصف‌ مجراها، و أبعد منشاها، فأمرها بتصفيق‌ الماءالزخار، و أثارة‌ موج‌ البحار، فمخصنته‌ مخض‌ السقاء و عصفت‌ به‌ عصفهابالفضاء، ترد اوله‌ ألي‌آخره‌، و ساجيه‌ (ساكنه‌) مالي‌ مائده‌، حتي‌ عب‌ عبابه‌، و رمي‌ بالزبد ركامه‌، فرفعه‌ في‌ هواءمنختق‌، و جر منفهق‌، فسوي‌ منه‌ سبع‌ سماوات‌، جعل‌ سفلاهن‌ موجا مكفوفا، و علياهن‌ سقفامحفوظا، و سمكا مرفوعا، بغير عمد يدعمها، و لا دسار ينظمها، ثم‌ زينها بزينة‌ الكواكب‌، وضباء الثواقب‌، و أجري‌ فيها سراجا مستطيرا، و قمرا منيرا: في‌ ذلك‌ دائر، و سقف‌ سائر، و رقيم‌مائر .

آفرينش‌ جهان‌

خلقت‌ را آغاز كرد، و موجودات‌ را بيافريد، و بدون‌ نياز به‌ فكر و انديشه‌اي‌، يا استفاده‌ ازتجربه‌اي‌، بي‌ آنكه‌ حركتي‌ ايجاد كند يا تصميمي‌ مضطرب‌ در او راه‌ داشته‌ باشد. براي‌ پديدآمدن‌ موجودات‌، وقت‌ مناسبي‌ قرار داد و موجودات‌ گوناگون‌ را هماهنگ‌ كرد و در هر كدام‌غريزه‌ خاص‌ خودش‌ را قرار داد و غرائز را همراه‌ آنان‌ گردانيد. خدا پيش‌ از آنكه‌ موجودات‌ رابيافريند از تمام‌ جزئيات‌ و جواب‌ آنها آگاهي‌ داشت‌ و حدود و پايان‌ آنها را مي‌دانست‌ و ازاسرار درون‌ و بيرون‌ پديده‌ها آشنا بود سپس‌ خداي‌ سبحان‌ طبقات‌ فضا را شكافت‌ و اطراف‌آنها را باز كرد و هواي‌ به‌ آسمان‌ و زمين‌ راه‌ يافته‌ را آفريد و در آن‌ آبي‌ روان‌ ساخت‌ آبي‌ كه‌امواج‌ متلاطم‌ آن‌ شكننده‌ بود كه‌ يكي‌ بر ديگري‌ مي‌نشست‌ آب‌ را بر بادي‌ طوفاني‌ و شكننده‌نهاد و باد را به‌ بازگرداندن‌ آن‌ فرمان‌ داد و به‌ نگهداري‌ آب‌ مسبط‌ ساخت‌ و حد مرز آن‌ را به‌خوبي‌ تعيين‌ فرمود. فضا در زير تندباد و آب‌ بر بالاي‌ آن‌ در حركت‌ بود سپس‌ خداي‌ سبحان‌طوفاني‌ بر انگيخت‌ كه‌ آب‌ را متلاطم‌ ساخت‌ و امواج‌ آن‌ را پي‌ در پي‌ در هم‌ كوبيد. طوفان‌ به‌شدت‌ وزيد و از نقطه‌اي‌ دور دوباره‌ آغاز شد سپس‌ به‌ طوفان‌ امر كرد تا امواج‌ درياها را به‌ هرسو روان‌ كند و بر هم‌ بكوبد و با همان‌ شدت‌ كه‌ در فضا وزيدن‌ داشت‌ بر امواج‌ آبها حمله‌ ورگردد از اول‌ آن‌ بر مي‌داشت‌ و به‌ آخرش‌ مي‌ريخت‌ و آبهاي‌ ساكن‌ را به‌ امواج‌ سركش‌ برگرداندتا آنجا كه‌ آبها روي‌ هم‌ قرار گرفتند و چون‌ قله‌هاي‌ بلند كوهها بالا آمدند امواج‌  تند كف‌هاي‌ برآمده‌ از آبها را در هواي‌ باز و فضاي‌ گسترده‌ بالا برد كه‌ از آن‌ هفت‌ آسمان‌ را پديد آورد آسمان‌پايين‌ را چون‌ موج‌ مهار شده‌ و آسمان‌هاي‌ بالا را مانند سقفي‌ استوار و بلند قرار داد بي‌ آنكه‌نيازمند به‌ ستوني‌ باشد يا ميخ‌ هايي‌ كه‌ آنها را استوار كند. آنگاه‌ فضاي‌ آسمان‌ پايين‌ را به‌ وسيله‌نور ستارگان‌ درخشنده‌ زينت‌ بخشيد و در آن‌ چراغي‌ روشنايي‌ بخش‌ (خورشيد) و ماهي‌درخشان‌ به‌ حركت‌ در آورد كه‌ همواره‌ در مدار فلكي‌ گردنده‌ وبر قرار و سقفي‌ متحرك‌ وصفحه‌اي‌ بي‌ قرار به‌ گردش‌ خود ادامه‌ دهند.

خداشناسي‌ از درون‌

شخصي‌ را بيابيد كه‌ هيچگونه‌ تعليمات‌ خاصي‌ در مسئله‌ خداشناسي‌ نديده‌ او را در بياباني‌دور از چشم‌ همه‌ كس‌ قرار دهيد و از پيرايه‌هاي‌ علمي‌ و فلسفي‌ بدور داريد اين‌ شخص‌ از هرنژاد و قبيله‌ و در هر نقطه‌ از نقاط‌ جغرافيايي‌ عالم‌ كه‌ باشد نگاهي‌ كه‌ به‌ اطراف‌ خويش‌ كندمتوجه‌ نيرويي‌ توانا و مقتدر مي‌گردد كه‌ خود وي‌ و تمام‌ اين‌ جهان‌ هستي‌ را آفريده‌ است‌.

سپس‌ ندايي‌ از زواياي‌ دل‌ و عواطف‌ لطيف‌ دروني‌ او را به‌ طرف‌ وجود مرموزي‌ مي‌خواندكه‌ اين‌ همه‌ شگفتيهاو زيبائيها از اوست‌. اين‌ نداها نداي‌ فطرت‌ است‌ اين‌ حقيقت‌ را انكارنمي‌كنيم‌ كه‌ فطرت‌ تحت‌ تأثير تبليغات‌ و محيط‌ و عوامل‌ ديگر برقرار مي‌گيرد ولي‌ خود راپنهان‌ مي‌كند نه‌ آنكه‌ نابود گردد و لذا در لحظات‌ حساس‌ و خطرناك‌ زندگي‌ باز خودنمايي‌مي‌كند مانند ساعتي‌ كه‌ انسان‌ خويش‌ را مقابل‌ بيماريهاي‌ سخت‌ سيلها و طوفانهاي‌ شديد،امواج‌ دريا و خطر سقوط‌ هواپيما مي‌بيند آري‌ آندم‌ كه‌ سيل‌ ديوانه‌ وار مي‌غرد و امواج‌ همانندكوه‌ به‌ سر و كله‌ هم‌ مي‌پرند و بعضي‌ از پروانه‌هاي‌ هواپيما از كار مي‌افتد و دست‌ از قدرت‌مادي‌ كوتاه‌ مي‌گردد اين‌ احساس‌ مرموز و دروني‌ باز خود را آشكار مي‌كند و ندا مي‌دهد كه‌يك‌ نيروي‌ عظيم‌ مافوق‌ طبيعت‌ هست‌ كه‌ ممكن‌ است‌ تو را نجات‌ دهد.

در طول‌ تاريخ‌ به‌ زندگاني‌ افرادي‌ بر مي‌خوريم‌ و يا آنها را مشاهده‌ مي‌كنيم‌ كه‌ در حال‌ عادي‌هيچگونه‌ تمايلي‌ به‌ اين‌ مبدأ بزرگ‌ نشان‌ نمي‌دادند اما به‌ هنگام‌ بروز حوادث‌ مؤمناني‌ قرص‌ ومحكم‌ از آب‌ در آمدند.

تنها حرف‌ دراين‌ است‌ كه‌ از كجا بدانيم‌ اين‌ نداء نداي‌ فطرت‌ است‌؟ شايد ثمره‌ تبليغات‌ ومعلول‌ عادات‌ و رسوم‌ اجتماع‌ باشد؟ و افرادي‌ كه‌ تحت‌ اين‌ شرايط‌ نباشند از كجا چنين‌ ندائي‌احساس‌ كنند؟ پاسخ‌ اين‌ گفته‌ با دانستن‌ فرق‌ عادت‌ فطرت‌ روشن‌ مي‌گردد عادات‌ و رسوم‌معمولا امور ناپايداري‌ است‌ كه‌ عوامل‌ آن‌ مربوط‌ به‌ سياستها اوضاع‌ اقتصادي‌ اجتماعات‌ ومناطق‌ مختلف‌ جغرافيايي‌ است‌ اين‌ عوامل‌ در تمام‌ نقاط‌ يكسان‌ نيست‌ و به‌ همين‌ سبب‌ است‌مي‌بينيم‌ كه‌ لباسهاي‌ هر منطقه‌ با لباسهاي‌ منطقه‌ ديگر فرق‌ دارد بطوريكه‌ مثلا لباس‌ يك‌ منطقه‌را در منطقه‌ ديگر پوشيدن‌ موجب‌ استهزاء مي‌شود در صورتي‌ كه‌ در نقطه‌ اول‌ كاملا مرسوم‌است‌ احترامات‌ اين‌ كشور با احترامات‌ كشور ديگر فرق‌ دارد در يكجا كلاه‌ برداشتن‌ علامت‌ادب‌ در جاي‌ ديگر فرق‌ دارد در يكجا كلاه‌ برداشتن‌ علامت‌ ادب‌ در جاي‌ ديگر بر سرگذاشتن‌نشانه‌ احترام‌ است‌.

اما فطرت‌ در تمام‌ نقاط‌ و در تمام‌ ازمنه‌ يكسان‌ است‌ و قابل‌ تغيير نيست‌. مي‌توانيد به‌ عنوان‌نمونه‌ محبت‌ مادر را مورد توجه‌ قرار دهيد اين‌ امر فطري‌ است‌ در همه‌ جا و در تمام‌ دوران‌زندگي‌ جهان‌ مادر به‌ فرزند علاقه‌ دارد حتي‌ آن‌ دختر كوچولو هم‌ فرزند خيالي‌ و مصنوعي‌ بنام‌عروسك‌ براي‌ خود مي‌سازد و مانند يك‌ مادر به‌ آن‌ مهر مي‌ورزد و در صورت‌ از بين‌ رفتن‌ آن‌براي‌ آن‌ مي‌گريد ممكن‌ است‌ موقتا رسم‌ فرزندكشي‌ روي‌ علل‌ مهومي‌ مانند زمان‌ جاهليت‌عرب‌ در نقطه‌اي‌ رايج‌ گردد ولي‌ مسلما ناپايدار بوده‌ و بزوي‌ فطرت‌ و عواطف‌ پدر و مادرخود را آشكار مي‌سازد .

روشنترين‌ راه‌ به‌ سوي‌ او

بهترين‌ راه‌ براي‌ شناسايي‌ خدا و پاسخ‌ گفتار ماديها مطالعه‌ اسرار نظام‌ جهان‌ هستي‌ وموجودات‌ مختلف‌ آن‌ است‌ اين‌ استدلال‌ را كه‌ برهان‌ نظم‌ مي‌ناميم‌ هم‌ عقل‌ را قانع‌ مي‌كند وهم‌ وجدان‌ را راضي‌ مي‌سازد بهمين‌ علت‌ هميشه‌ مورد توجه‌ بوده‌ و لذا آنرا روشنترين‌ دليل‌توحيد نام‌ گذاشتيم‌ اين‌ استدلال‌ بر دو پايه‌ قرار دارد:

1.در سراسر جهان‌ پهناور آثار نظم‌ و قانون‌ و حساب‌ بچشم‌ مي‌خورد و هر موجودي‌ درمسير هدفي‌ خاص‌ وطبق‌ برنامه‌ معيني‌ گام‌ بر مي‌دارد.

2. دستگاهي‌ اين‌ چنين‌ داراي‌ سازنده‌اي‌ عاقل‌ و دانا است‌ كه‌ با هدف‌ و نقشه‌ آنرا پي‌ ريزي‌كرده‌ است‌.

توضيح‌ كوتاه‌: همه‌ مي‌دانيم‌ سازمان‌ جهان‌ هستي‌ در هم‌ و بر هم‌ نيست‌ بلكه‌ تمام‌ پديده‌ها برخط‌ سير معيني‌ در حركتند و هماهنگي‌ خاصي‌ در ميان‌ اجزاي‌ اين‌ جهان‌ حكمفرماست‌ ؛ و درتمام‌ دستگاههاي‌ آن‌ آثار نظم‌ آشكار است‌ دستگاههاي‌ جهان‌ حكمفرماست‌ و در تمام‌دستگاههاي‌ آن‌ آثار نظم‌ آشكار است‌ دستگاههاي‌ جهان‌ درست‌ همانند لشكر انبوهي‌ است‌ كه‌به‌ واحدهاي‌ بسياري‌ تقسيم‌ شده‌ و طبق‌ نقشه‌ واحد تحت‌ يك‌ فرماندهي‌ واحد رهبري‌مي‌شوند و به‌ سوي‌ مقصد در حركتند با توجه‌ به‌ اين‌ نكات‌ هر ابهامي‌ را برطرف‌ مي‌سازد.

1.براي‌ پديد آمدن‌ و باقي‌ ماندن‌ هر موجود زنده‌ بايستي‌ يك‌ سلسله‌ قوانين‌ و شرايط‌ خاص‌دست‌ بدست‌ هم‌ بدهند مثلا براي‌ پديدآمدن‌ يك‌ درخت‌ سر سبز و بارور شدن‌ آن‌ لازم‌ است‌دانه‌ را در زميني‌ مناسب‌ و هوايي‌ مناسب‌ و حرارتي‌ معين‌ بكاريم‌ تا تغذيه‌ و تنفس‌ صحيح‌ هرآن‌ ممكن‌ گردد و رشد كند يعني‌ از ريشه‌ تا ساق‌ و شاخه‌ و برگ‌ طبق‌ سلسله‌ قوانين‌ تكويني‌بايد اداره‌ و رهبري‌ گردد و در هر شرايطي‌ رشد آن‌ ممكن‌ نيست‌.

2.هر موجود و پديده‌اي‌ اثر و خاصيت‌ مخصوصي‌ دارد كه‌ اگر آن‌ اثر را از آن‌ جدا كنيم‌ نابودگردد اثر آتش‌ سوزاندن‌ و خاصيت‌ سم‌ و زهر كشتن‌ است‌ بنابر اين‌ اگر آتش‌ نسوزاند و يا زهرو سمي‌ نكشد يقينا آتش‌ و زهر نيست‌.

3.هر كدام‌ از موجودات‌ زنده‌ كه‌ براهي‌ سير مي‌كنند تمام‌ اعضاي‌ پيكر آن‌ با آن‌ همكاري‌دارند بعنوان‌ نمونه‌ بدن‌ انسان‌ كه‌ خود عالمي‌ است‌ هنگامي‌ كه‌ تصميم‌ بر كاري‌ مي‌گيرد تمام‌اجزاي‌ بدن‌ اعم‌ از خود آگاه‌ و ناخود آگاه‌ با آن‌ هماهنگي‌ مي‌كنند، حتي‌ اگر مثلا خراشي‌ به‌ بدن‌برسد گلبولهاي‌ سفيد و پاسبانان‌ تن‌ بدون‌ فاصله‌ براي‌ دفاع‌ در همان‌ نقطه‌ متمركز مي‌شوند.

4.يك‌ نگاه‌ به‌ صحنه‌ جهان‌ آشكار مي‌سازد كه‌ نه‌ تنها هماهنگي‌ در ميان‌ اجزاي‌ يك‌ موجودحكمفرمااست‌ بلكه‌ اين‌ همكاري‌ در سراسر جهان‌ در ميان‌ موجودات‌ يك‌ كره‌ و حتي‌ در ميان‌كرات‌ مختلف‌ آسمان‌ نيز وجود دارد خورشيد مي‌تابد آب‌ بخار مي‌شود باد آنها را به‌ اينطرف‌و آن‌ طرف‌ مي‌برد و بصورت‌ باران‌ و برف‌ براي‌ بخشيدن‌ حيات‌ و نشاط‌ به‌ گياهان‌ فرو مي‌باردو همينطور...

از طرفي‌ مي‌دانيم‌ سازماني‌ با اين‌ نظم‌ و دقت‌ نمي‌تواند معلول‌ تصادف‌ و پديده‌ يك‌ سلسله‌علل‌ فاقد عقل‌ و شعور باشد نتيجه‌ اينكه‌ جهان‌ داراي‌ مبدأ و سازنده‌اي‌ عاقل‌ و توانا است‌ كه‌آنرا طبق‌ نقشه‌ و هدفي‌ عالي‌ آفريده‌ است‌ حال‌ كه‌ اساس‌ اين‌ استدلال‌ كمي‌ روشن‌ شد به‌توضيح‌ كامل‌ آن‌ توجه‌ فرمائيد .

نتيجه‌گيري‌

با اين‌ بررسي‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ مي‌رسيم‌ كه‌ :

1.مسأله‌ي‌ «اثبات‌ خدا و اثبات‌ صانع‌» در قرآن‌ به‌ صورت‌ يك‌ مسأله‌ پيچيده‌ كه‌ جاي‌ جر وبحث‌ باشد طرح‌ نشده‌ است‌.

2.در پرتو اين‌ بيداري‌ و هوشياري‌ انسان‌ از راه‌ توجه‌ به‌ «نياز» همه‌ موجوداتي‌ كه‌ پيرامون‌خويش‌ مي‌شناسد به‌ وجود «مبدأ بي‌ نياز» پي‌ خواهد برد.

3. انسان‌ در اين‌ سير و سلوك‌ بر ساده‌ترين‌ دريافت‌هاي‌ دروني‌ خويش‌ تكيه‌ دارد و هيچ‌نيازي‌ نيست‌ كه‌ خود را در دست‌ اندازها و پيچ‌ و خمها استدلالهاي‌ فني‌ بيندازد(فطرت‌).

4.خداوند كه‌ وجودي‌ هميشگي‌ و ازلي‌ است‌ هستي‌ اش‌ از درون‌ ذاتش‌ مي‌جوشد نه‌ ازبيرون‌ ذات‌ كه‌ محتاج‌ به‌ آفريننده‌ باشد.

5.قبول‌ وجود خدا و ايمان‌ راسخ‌ به‌ آن‌ دلايل‌ علمي‌ ممكن‌ نيست‌ بلكه‌ هر شخص‌ عقيده‌ وايمان‌ خود را از دلايل‌ مادي‌ و همچنين‌ از معنويات‌ خود به‌ خود به‌ وجود مي‌آورد و ما بين‌خود و خالقش‌ رابطه‌ بر قرار مي‌كند اين‌ ايمان‌ در نتيجه‌ تلفيق‌ اطلاعات‌ شخص‌ از عالم‌ وسيع‌ماده‌ با احساسات‌ دروني‌، وجدان‌، حس‌ مسئوليت‌ و ساير تجارب‌ نفساني‌ وي‌ به‌ وجودمي‌آيد.


اما سخن‌ آخر :

ربنا لاتزغ‌ قلوبنا بعد اذهديتنا و هب‌ لنا من‌ لدنك‌ رحمة‌ انك‌ انت‌ الوهاب‌، ربنا انك‌ جامع‌الناس‌ ليوم‌ لاريب‌ فيه‌ ان‌ الله‌ لا يخلف‌ الميعاد.

بارالها!دل‌هاي‌ ما را به‌ باطل‌ ميل‌ مده‌ پس‌ از آنكه‌ به‌ حق‌ هدايت‌ فرمودي‌ و به‌ ما از لطف‌خويش‌ اجر كامل‌ عطافرما كه‌ همانا توئي‌ بخشنده‌ بي‌ عوض‌ و منت‌.

بار پروردگارا تو تمام‌ مردم‌ را در روزي‌ (قيامت‌) كه‌ هيچ‌ شبهه‌ در آن‌ نيست‌ جمع‌ سازي‌ كه‌اين‌ وعده‌ ي‌ خداست‌ و هرگز نقض‌ وعده‌ ي‌ خويش‌ نخواهد كرد.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
تبلیغات